نـه آغـوشـتـ رآ
نـه نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآ
نـه بـوسـه هـآے شـیریـنتـ...
فقـطـ بـیـآ
مےخـوآهـم تـآ سحـر بـه چشـمـآن زیبــــایتـ خیـره بـمــآنـم
هـمیـن کـآفـی استـ
بـرآے آرامـش قلبـــ بــی قـرآرم
تـو فقـط بـیــآ . . .
سلام دوستان
من ازهمگی معذرت میخام خیلی گرفتارم
اصلا وقت نمیکنم بیام وب سربزنم
امیدوارم منو ببخشید
پشتش را بکند به دنیا...
پاهایش را بغل کند و بگوید:
من دیگر بازی نمی کنم...!!!
میدونین عشق چه رنگیه؟؟؟
میدونین عشقق چه مزه ای داره؟؟؟
میدونین عشق چه بویی داره؟؟؟
میدونین عاشق چه شکلیه؟؟؟
میدونین معشوق چه کار میکنه با قلب عاشق؟؟؟
مدونین قلب عاشق برای چی میزنه؟؟؟
میدونین قلب عاشق برای کی میزنه؟؟؟
میدونین ...؟؟؟
اگه جواب این همه سئوال رو میخواین!
مطلب زیر رو بخونین...خیلی جالب و آموزندس...
خـــیـــلـــی هـــا دلـــمــــو شـــکـــســــتــــن
شـب بـیـا بـریـم سراغشون من نـشـونـت
مـیـدم تـــــو بــبـــخــشــشــون ...
ﺗﻨــــــــــﻬﺎﯾﯽ ﯾﻌـــــﻨﯽ:
ﯾﻪ ﺍﺗــــــــــﺎﻕ
ﯾﻪ ﭼﺮﺍﻍ ﺧﺎﻣﻮﺵ
ﯾﻪ ﺁﻫﻨــــــــــﮓ
ﯾﻪ ﭼﺸـــﻢ ﺧﯿﺲ
خدایــا میشـه شــب اول
قبــرم قبـل از اینکـه تو بپرســی
...... من بپــرسم کـــه چـــرا ؟؟؟؟؟

باز دلم گرفت
ابریم
بارانیم
مثل اینکه هیچ وقت تمامی ندارد
مثل اینکه هیچ آغوشی نیست ….
..
. باز در فکر نوشتنم چه بسرایم از کجا و چگونه بسرایم…
تو که رفتی هیچ کس همدمم نشد
تو که رفتی هوای خونه برام سنگین شد
توکه رفتی خورشید خونمون خاموش شد
تو که رفتی تنها نم چشمانم خشک شد
نمیتونم
نمیتونم
دیگه خسته شدم از گفتن شعرهای غمگین از جدایی از رفتن از بارون از همه……..وایییییییی
بذار اینگونه بگویم
عمو زنجیر باف زنجیره منو بافتی پشت کوه انداختی
کودکیم
در شوق پرواز بودم
همیشه چشم انتظار نگاه مهربان مادر بودم
ابر بودم در خیال دیو سیاه قصه ها بودم
قصه مادر بزرگ قصه شنگول منگول حبه انگول بود
حال که از قصه در اومدم دیدم منم قصه بودم
قصه ای که هیچ وقت نوشته نشده و هیچ مادر بزرگی نخونده بود
قصه ای که آدما بزرگ شده بوداند ولی اشک کودکی هنوز بود
قصه ای که خبری ازبازی و لبخند کودکانه نبود
آری قصه آدم بزرگا بودتلخ فراموش نشدنی بود ………….
میدونی چیه.... مقصر خودم بودم.... اونقدر بزرگت کردم که دیگه منو ندیدی.... رفتی به درک.... ولی بدون یادت پیشم امانت میمونه....
خُـ ـدایـ ـآ ...! سـ
ـاده از خَطـ ـاهـ ـآیَم
بُـ ـگذر ... همـ ـآטּ گونـﮧ ڪﮧ ... سـ
ـاده از آرزوهـ ـآیَم
گُذشتـے
/!/




هوس کرده ام که تو باشی....
من باشم و هیچکس نباشد....آنگاه داغ ترین آغوشها را از تنت
و شیرین ترین بوسه ها را از لبانت
بیرون میکشیدم
به تلافی تمام روزهایی که میخواهمت و نیستی....
![]()
یادت هست؟؟
میگفتی:لـبهای کوچکت را دوست دارم!
و من با خجالتی عاشقانه
میگفتم:فقط مال توست
امروز کسی در گوشم گفت: لبهای کوچکت را دوست دارم
لبهایم را بهم فشردم و سکوت کردم...
نترس من وفادارم..
تنهایی یعنی : در کافه تنها نشسته باشی ، زیبایی
بیاید و بپرسد :
تنهایی؟
تودر جواب بگویی : آری ؛ و او صندلی را
عقب بکشد و بگوید ؛پس صندلی را می برم...
من میگــــذرم …
اما تــــــو نگذر . . .
ازکســــانی که . . .
این بغـــــــــض شبانه رابه من هدیه دادند . . .
دختری را با دروغ هایت فریب دادی
قبل اینکه بگی چقدر احمق بود
زیر لب به خودت بگو چقدر من آشغالم .....!!!!
سرخی آتیش مال من
آبی دریا مال تو 
قلب شکسته واسه من
شادی دنیا واسه تو 
یه عشق بی حاصل و خام
آرزونی چشمای تو
یه آسمون پر از صفا
قربونی نگاه تو 
من قلب پاره پارمو
هدیه میدم به نام تو
من شب پر ستارمو
رو می کنم برای تو
اگه بگی برام بمیر
من میمیرم برای تو
اگه بگی برو،میرم
میرم فقط برای تو
ولی بدون اگه برم
عشق تو با من میمونه
قلب سراسر عاشقم